۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

به فکر بابک داد هم باشیم


او بعد از 23 خرداد به دلیل نا امنی مجبور به ترک خانه وکاشانه شده .هم کنکور فرزندش تباه شد و هم نتوانست در مراسم تدفین برادرش شرکت کند.قصمتی از نوشتهای بابک داد عزیز:




چرا در ایرانم؟
يك ماه و اندي قبل(23 خرداد) براي آنكه دستگيرشدنم فايده اي نداشت، به محض احساس خطر، خانه و كاشانه را ترك كرديم و راهي سفري اجباري شديم. «نوشتن» و اثرگذاري بر مخاطبانم را بر زندان رفتن ترجيح دادم و خانوادگي به اين انتخاب رسيديم كه اگر اين قلم تأثيري دارد، بهتر است بابت نوشتن در اين برهه حساس، از خانه آواره شويم! ما هنوز در سرزمين خود، از دست مأموران «مهرورز» نايب امام زمان(!) مي گريزيم و به همراه خانواده شهر به شهر گشته ايم. عُمر كوچ اجباري ما به اندازه عُمر اين كودتاي ننگين است كه اميدوارم عُمر هر دو كوتاه باشند. يعني انشاءالله هم كودتا به زودي ساقط شود و هم آوارگي ما به آخر برسد و به خانه برگرديم. تا اينجاي كار، سهم ما خيلي كمتر از سهم سنگيني بوده كه نداها و سهرابها و دهها شهيد اين حركت سبز پرداخته اند. اما با اين انتخاب، فرزندم از كنكورهايش بازماند و خانه در غصب و زيرنظر مأموران است! شرح اين آواره گي را در يادداشتهاي «تخته پاره بر موج» در وبلاگم نوشته و مي نويسم. فقط براي اينكه به ياد داشته باشيم بدون پرداخت سهم، از آزادي خبري نيست! و همه بايد سهم خود را بدهيم. و بايد خود را «بدهكار» اين جنبش بدانيم و براي به ثمر نشستن حق ملت، هر هزينه اي بپردازيم.

۱ نظر: